در دعایم نمی توانم بگویم «ما»، اگر در ایمانم جایی برای دیگران و نیازشان نباشد.
در دعایم نمی توانم بگویم «پدر»، اگر در زندگی روزمره ام، نشانی از این رابطه پدر و فرزندی نیست.
در دعایم نمی توانم بگویم «…که در آسمانی»، وقتی تمامی علائق و دلبستگی هایم زمینی است. در دعایم نمی توانم بگویم «نام تو مقدّس باد»، اگر برای بدست آوردن کمک خدا برای مقدّس شدن تلاشی نمی کنم.
در دعایم نمی توانم بگویم «ملکوت تو بیاید»، اگر سلطتنت خدا را در زندگی خود نمی پذیرم.
در دعایم نمی توانم بگویم «ارادۀ تو بشود»، وقتی برای ارادۀ اش در زندگی بی میلم و آنرا نمی پذیرم.
در دعایم نمی توانم بگویم «چنانکه در آسمان است، بر زمین نیز…»، مگر اینکه واقعاً حاضر باشم الان و درهمینجا خودم را کاملاً برای خدمت به او بدهم.
در دعایم نمی توانم بگویم «نان کفاف ما را امروز بده»، اگر تلاش کافی و صادقانه برای بدست آوردنش نمی کنم و یا نانی را که دریافت می کنم از همسایه ام دریغ می کنم.
در دعایم نمی توانم بگویم «گناهان ما را ببخش تا ما نیز قرضداران خود را ببخشیم»، اگر هنوز در کینه و دشمنی نسبت به کسی هستم.
در دعایم نمی توانم بگویم «ما را در آزمایش نیاور»، اگر عمداً انتخاب می کنم تا در محیطی قرار بگیرم تا وسوسه شوم.
در دعایم نمی توانم بگویم «ما را از شریر رهایی ده»، اگر برای خود و دیگران در دعا هوشیار نباشم و در مبارزۀ مربوط به کیفیت و ارزش زندگی ام آمادگی نداشته باشم.
در دعایم نمی توانم بگویم «پادشاهی (ملکوت) از آن تو»، وقتی حاضر نیستم که از آن پادشاه اطاعت کنم.
در دعایم نمی توانم بگویم «قوّت و جلال از آن تو»، وقتی اوّل برای جلال خود، قوّت می طلبم.
در دعایم نمی توانم بگویم « تا ابدالاباد»، وقتی برای امور ساده و روزمره مضطربم.
در دعایم نمی توانم بگویم «آمین»، مگراینکه صادقانه گفته باشم: «اردۀ من نه، بلکه ارادۀ تو بشود.»
در دعایم نمی توانم بگویم «پدر»، اگر در زندگی روزمره ام، نشانی از این رابطه پدر و فرزندی نیست.
در دعایم نمی توانم بگویم «…که در آسمانی»، وقتی تمامی علائق و دلبستگی هایم زمینی است. در دعایم نمی توانم بگویم «نام تو مقدّس باد»، اگر برای بدست آوردن کمک خدا برای مقدّس شدن تلاشی نمی کنم.
در دعایم نمی توانم بگویم «ملکوت تو بیاید»، اگر سلطتنت خدا را در زندگی خود نمی پذیرم.
در دعایم نمی توانم بگویم «ارادۀ تو بشود»، وقتی برای ارادۀ اش در زندگی بی میلم و آنرا نمی پذیرم.
در دعایم نمی توانم بگویم «چنانکه در آسمان است، بر زمین نیز…»، مگر اینکه واقعاً حاضر باشم الان و درهمینجا خودم را کاملاً برای خدمت به او بدهم.
در دعایم نمی توانم بگویم «نان کفاف ما را امروز بده»، اگر تلاش کافی و صادقانه برای بدست آوردنش نمی کنم و یا نانی را که دریافت می کنم از همسایه ام دریغ می کنم.
در دعایم نمی توانم بگویم «گناهان ما را ببخش تا ما نیز قرضداران خود را ببخشیم»، اگر هنوز در کینه و دشمنی نسبت به کسی هستم.
در دعایم نمی توانم بگویم «ما را در آزمایش نیاور»، اگر عمداً انتخاب می کنم تا در محیطی قرار بگیرم تا وسوسه شوم.
در دعایم نمی توانم بگویم «ما را از شریر رهایی ده»، اگر برای خود و دیگران در دعا هوشیار نباشم و در مبارزۀ مربوط به کیفیت و ارزش زندگی ام آمادگی نداشته باشم.
در دعایم نمی توانم بگویم «پادشاهی (ملکوت) از آن تو»، وقتی حاضر نیستم که از آن پادشاه اطاعت کنم.
در دعایم نمی توانم بگویم «قوّت و جلال از آن تو»، وقتی اوّل برای جلال خود، قوّت می طلبم.
در دعایم نمی توانم بگویم « تا ابدالاباد»، وقتی برای امور ساده و روزمره مضطربم.
در دعایم نمی توانم بگویم «آمین»، مگراینکه صادقانه گفته باشم: «اردۀ من نه، بلکه ارادۀ تو بشود.»